اهمممم

نگارش نهم. درس 6 نگارش نهم

سلام میشه اینو بنویسین یا هر کی نوشته بفرسته لازم دارم قول میدم به همتون تاج بدم

جواب ها

جواب معرکه

علی king

نگارش نهم

تاج یادت نرههه فضول را به جهنم بردند و گفتند: «هیزمش تر است!» فضول نگاهی به دور و برش انداخت و با خنده‌ای زیر لب گفت: «خب، حداقل اینجا همیشه بارون می‌باره! یه جورایی رطوبت پوست رو هم حفظ می‌کنه!» شیطان که از شوخی‌های فضول خسته شده بود، با اخم گفت: «اینجا جهنم است، جای شوخی نیست! اینجا جای عذاب و درد و رنجه!» فضول شانه‌اش را بالا انداخت و جواب داد: «آخه با این همه آتش، هیزم تر هم که باشه، بالاخره یه روزی روشن می‌شه! یا شاید هم اصلاً بخارش هوا رو خنک کنه!» شیطان دستش را به پیشانی گذاشت و با ناامیدی گفت: «تو حتی اینجا هم نمی‌گذاری آروم بمونم! اینجا جهنمه، جای عذاب و ناله‌ست!» فضول با چهره‌ای معصومانه گفت: «حالا که هیزم تر است، بیا بریم قایم‌باشک بازی! یا شاید هم یه جشن آب‌پاشون راه بندازیم!» شیطان که دیگر از حرف‌های فضول کلافه شده بود، فریاد زد: «اینجا جای عذابه! جای شکنجه‌ست! جای ناله و فریاده!» فضول با لبخندی شیرین گفت: «باشه باشه، ولی حداقل اینجا هوا گرمه! دیگه لازم نیست نگران یخ زدن باشیم!» و این‌گونه بود که جهنم، برای اولین بار، از خنده‌های فضول پر شد و حتی شیطان هم نتوانست جلوی خنده‌اش را بگیرد. شاید این هم نوعی عذاب بود... یا شاید هم جهنم دیگر هرگز مثل قبل نشد!

جواب معرکه

معصومه

نگارش نهم

روزی روزگاری، در یک دهکده کوچک، مردی فضول و کنجکاو زندگی می‌کرد. او همیشه در حال پرسیدن سوالات بی‌جا و جستجوی خبر از زندگی دیگران بود. هیچ چیزی نبود که او از آن بی‌خبر بماند. مردم دهکده از دست فضولی‌هایش به ستوه آمده بودند، اما او همچنان به کار خود ادامه می‌داد. یک روز، مرد فضول به طرز عجیبی از دنیای خاکی به دنیای آخرت منتقل شد. او وارد دنیای جهنم شد و به محض ورود، شگفت‌زده از نگاه‌هایی که به او دوخته شده بود، پرسید: «اینجا چه خبر است؟ چرا همه چیز این‌طور داغ است؟!» یکی از شیاطین جهنم به او نزدیک شد و گفت: «آها، تویی که همیشه فضولی می‌کردی! به جهنم آمدی تا همۀ پرسش‌هایت رو از اینجا بپرسی؟» مرد فضول که همچنان نمی‌توانست دست از پرسیدن بردارد، گفت: «بله، می‌خواهم بدانم چرا اینجا این‌قدر داغ است؟!» شیطان با لبخندی شیطنت‌آمیز جواب داد: «چون هیزم‌هایی که برای این آتش استفاده می‌کنیم، خیلی تر هستند!» مرد فضول با تعجب گفت: «چطور ممکنه؟ هیزم‌های تر؟!» شیطان که دیگر نمی‌توانست جلوی خودش را بگیرد، گفت: «آره، هیزم‌هایی که همیشه تر و تازه بودند، یعنی همین پرسشگرها و فضول‌ها! در جهنم، جایی که همیشه در حال تحقیق و کشف اطلاعات بی‌فایده‌اند، همیشه هیزم‌هایش تازه و تر است!» مرد فضول از این پاسخ خندید و فهمید که هرکسی که زیاد فضولی می‌کند، ممکن است خودش تبدیل به هیزم آتش جهنم بشود!

سوالات مشابه درس 6 نگارش نهم

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام